کتاب، ظاهرا شرح زندگی 21 نفر از این تلاشگران پیشرفت کرمان است، اما هرکدام به هنگام شرح زندگی خود به زندگی و سهم چندین نفر دیگری اشاره دارند که در این تلاش مقدس شریک بوده‏اند. شاید بتوان این کتاب را شرح تلاش و کوشش بیشتر از دویست زن و مرد کرمانی دانست که در حوزه‌ی فعالیت‏های گوناگون حضوری صادقانه، بی‏ادعا و بی‏وقفه داشته‏اند.

اما، چرا «رواق زبرجد»؟ محسن جلال‏پور که تهیه‌ی این کتاب را از ابتدا تا انتها مدیریت کرده، در مقدمه‌ی آن می‏نویسد: در آن بیت مشهور حضرت حافظ کلماتی کلیدی وجود دارد که به روح این کتاب نزدیک است. اگر «رواق» اشاره به گنبد گیتی و تاق آسمان داشته باشد، کرمان همیشه به داشتن آسمانی زیبا، زبرجدین و پرستاره شهرت داشته است. زبرجد علاوه بر رنگ آسمان می‏تواند اشاره‏ای باشد به باغ‏های سبز کم‏نظیر کرمان و رنگ مغز پسته که یکی از محصولات با ارزش کشاورزی تولیدی در این منطقه زیبا از ایران است.

می‏گویند جنگل پسته در جغرافیای وسیع کرمان از سیرجان تا انار و بیاض، پهناورترین جنگل مصنوعی ساخت دست بشر است! باز هم می‏گویند مغز پسته تولیدی در رفسنجان کرمان تنها مغز پسته‌ی سبز رنگ جهان است!

در ادامه‌ی این بیت زیبا، «اهل کرم» می‌تواند اشاره به زنان و مردان ایثارگری داشته باشد که نامداران حقیقی توسعه، استقامت و آبادانی هر شهر و دیاری و از جمله کرمان‏اند، و «نکویی» ماندگار آن‏ها می‏تواند همان خیر و برکت ناشی از آبادانی یک شهر خشک و عقب مانده‌ی کویری باشد که امروز یکی از زیباترین مناطق آباد و دیدنی ایران است.

دیگر این که، وجه شاخص و زیبای کتاب روایت زندگی این افراد از زبان بی‏پیرایه و ساده‌ی خودشان است. آن‏ها در کمال صداقت پرده از جزییات زندگی خود و اطرافیانشان برمی‏دارند و چراغی تابان می‌فروزند که نسل جوان امروز را با تاریخ صد سال اخیر کرمان و مشقات دوران کودکی و نوجوانی آن‌ها بیشتر آشنا می‏کند.

نسل امروز کرمانی، در هر کجای جهان که باشد اگر این کتاب را بخواند و با زحمات چند ده ساله‌ی آن کودک خارکنِ پابرهنه‌ی کرمانی که امروز به یکی از مفاخر کشاورزی، کارآفرینی و اشتغال و توسعه‌ی کرمان تبدیل شده آشنا شود به درستی می‏فهمد که برای برداشتن گام اول و «رفتن» ابتدا به شوق کعبه و سپس به اغماض سرزنش‏های خار مغیلان نیاز است و بس!

خواننده حین مطالعه‌ی این کتاب، در سفری معکوس به «دالان تاریخ» به عقب برمی‏گردد و گاه به یاد قصه‌ی فروافتادن و برخاستن‏ نوابغ بزرگ تاریخ در سرزمین‏های دور از جمله نیکلا تسلا، گراهام بل، توماس ادیسون و استیو جابز می‌افتد که، نه به سادگی بلکه با مشقت فراوان، دنیا را تغییر دادند و این‌که چگونه این مردان و زنان مهربان کرمانی هم با کوشش، صداقت، راستی و همدردی نسبت به دیگران شهر، دیار و محیط خودشان را برای زندگی نسل بعد مناسب‌تر سکونت کردند.

این کتاب می‏تواند یک پیام ارزشمند صادر کند: در مدارس و دانشگاه‏های ما اگر همه‏چیز را بیاموزند یک نکته را تدریس نمی‏کنند، و آن، درس کسب مهارت در مسیر تلاش، پیگیری، مقاومت و نهراسیدن از محقق کردن آرمان و آرزوی انسانی پیشرفت است. در درس تاریخ هم کمتراز تلاش و کوشش از الگوها صحبت می‌شود. آیا می‏شود با دست خالی و فقط با یک فکر و آرزو موفق شد؟ الگوهایی که در این کتاب معرفی شده‏اند قاطعانه به این پرسش، پاسخ مثبت می‏دهند: که می‌شود!

پس اگر نسل فعلی گاه سر در گم است، اگر راه درست به مقصد رسیدن را نمی‏شناسد، اگر نسبت به موفقیت خود نا‏امید است و اگر روش برداشتن گام اول و از کجا شروع کردن را تمیز نمی‌دهد به الگو نیاز دارد. الگوی بومی، مناسب و مستعد برای برداشتن اولین گام در شخصیت‏های معرفی شده در این کتاب به خوبی متجلی است. تا دیر نشده باید از الگوی تهیه‌ی این کتاب در همه‌ی شهر‏ها و استان‏های کشور گرته‌برداری کرد. هنوز هستند کسانی که الگو‏های عینی، زنده، مجسم و خوبی برای نسل آرزومند فعلی هستند. زندگی آن‌ها را جمع‌آوری کنیم و به نسل بعد بشناسانیم.

آن‏گونه که در مقدمه‌ی کتاب می‏خوانیم انگار این رشته، همچون قنات گوهرریز جوپار کرمان، سر دراز دارد. «رواق زبرجد» واقعا پر ستاره خواهد بود و به همین جا ختم نخواهد شد. گویی چندین جلد دیگر برای معرفی شخصیت‏های فرهنگی، صنعتی، هنرهای ظریفه و صنایع دستی، زنان و امثال آن تدارک دیده شده است.

رواق زبرجد / تلاشگران پیشرفت کرمان (1300- 1400)

به کوشش محسن جلال‏پور / گرداوری و پژوهش: محمدمهدی ملک‏ قاسمی

طرح روی جلد: استاد علی خسروی / انتشارات: خانه فرهنگ و هنر گویا

چاپ اول، 1400، مشتمل بر 386 صفحه.